داستان جالب زن باهوش
مردی
تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری
بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد و در واقع همسر خود را نیز
در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.
تا اینکه روزی از روزها او
به بستر مرگ افتاد و دیگر برایش مسلم گردید که حتما رفتنی است. بنابراین
در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند. از او خواست در آخر عمری قولی برای
او بدهد و آن این بود که تمامی پول هایش را داخل صندوقی گذاشته و در کنار
جسد وی در تابوت قرارداده تا او بتواند در آن دنیا آنها را خرج کند. همسرش
در حالی که با نگاهی شفقت انگیز به شوهر در حال نزع می نگریست، قسم خورد که
به قولش وفا کند.
در روز تشییع و درست وقتی که تمامی مقدمات فراهم شده
بود و مامورین گورستان می خواستند میخ های تابوت را بکوبند، زن فریادی کشید
و گفت: «صبر کنید یک سفارش او مانده که باید به اجرا بگذارم». سپس کیسه
سیاهی را از کیفش بیرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوت قرار
داد.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید